داستان سرایی در تولید محتوا یک روش، راهکار و یا حتی یک فرآیند نیست؛ قصه گویی مستقلا یک “هنر” به حساب می آید که به مانند تمام هنر های دیگر نیازمند خلاقیت، روشن بینی و تمرین بسیار است.
شما عملا نمی توانید قصه گویی را به واسطه ی یک مطالعه مختصر و یا حتی گذراندن یک دوره درک کنید و کاملا به آن مسلط شوید. می توان مدعی شد این موضوع یک فرآیند آزمون و خطا به حساب می آید که قطعا به مرور زمان و با مسلط شدن به آن از معجزات آن بهره مند خواهید شد.
شاید تا همین جا این هنر شگفت انگیز، بنظرتان سخت و پیچیده رسیده باشد، که اگر بخواهم صادقانه بگویم، واقعا تا حدودی همینطور هم هست و حقیقت این است که این موضوع، قصه گویی را تبدیل به یک جز حیاتی در اکثر برند ها و شرکت های موفق می کند. همین شگفتی است که برند های پر قدرت را از کسب و کار های کوچک و مشتریان وفادار را از خریداران تصادفی متمایز می کند.
داستان باعث می شود مشتریان به شما احساس تعلق پیدا کنند. این حس در آنها به وجود بیاید که بخشی از داستان شما را می دانند که بقیه به آن آگاهی ندارند.
حتی گاهی این حس را داشته باشند که در بخشی از این داستان نقشی دارند. همین موضوع وابستگی شان را به شما بیشتر کرده و باعث می شود روزی اگر قرار بود شما را ترک کنند این حس را داشته باشند که مجبورند شما و تمام داستان های همراهتان را مانند یک خاطره واقعی از زندگیشان را کنار گذاشته و این اتفاق به نوعی برایشان سخت و حتی ناممکن گردد.
اما پس از اطلاعاتی که در رابطه با داستان سرایی به دست آوردیم، خوب است بدانیم که اگر قرار است خودمان این فرآیند را انجام دهیم چه قدم هایی را باید دنبال کنیم. در ادامه به ۷ مرحله از این فرآیند اشاره خواهیم کرد.
۱.مخاطبانتان را بشناسید.
همان مقدار که معتقدیم که داستان سرایی راهگشای همه ی برند هاست، اما مهم است بدانیم که برای چه کسی قصد داستان سرایی داریم. همین باعث می شود ماهیت داستان، لحن و شیوه ی بیان آن، بسته به مخاطبان متفاوت کاملا تغییر کند.
۲.پیام اصلی خود را تعریف کنید.
مهم نیست قصه ای که تعریف می کنیم چقدر کوتاه و طولانی قرار است باشد، باید بتواند یک پیام اصلی را دنبال کند؛ چیزی شبیه به بدنه اصلی یک ساختمان که لازم است حتما قبل از شروع فرآیند ساختمان سازی به کار گرفته شود.
۳.تصمیم بگیرید چه سبک قصه ای می خواهید تعریف کنید.
برای اینکه تصمیم بگیرید چه سبک قصه ای می خواهید برای مخاطب تعریف کنید، باید برای خودتان روشن باشد که دوست دارید مخاطب چه برداشتی از شما داشته باشد و چگونه در خاطرش قصه ی شما را ثبت کند.
۴.اقدام به عمل ( CTA ) خود را مشخص کنید.
عملیات دیگری که لازم است قبل از داستان سرایی آن را مشخص کنید، این است که توقع دارید بعد از اینکه داستانتان را برای مخاطب تعریف می کنید چه کاری برایتان انجام دهد؟ محصولی را بخرد، دوره ای را بردارد یا عضو کانالی خاص شود. این موضوع کمک می کند تکلیفتان از قبل با مخاطب روشن باشد.
۵.نوع داستان خود را مشخص کنید.
تعیین کنید داستان شما یک در قالب کدام یک از محتوای های تصویری، صوتی و یا نوشتاری قرار میگیرد. این موضوع کمک میکند چارجوب بندی ذهنی بهتری داشته باشید.
۶.بنویسید.
بعد از اینکه تمامی اصول پیش گفته را به درستی رعایت کردید، وقت آن رسیده است که دست به قلم شوید و آنچه قرار
است روایت کنید را روی کاغذ بیاورید.
۷.به اشتراک بگذارید.
آخرین قدم برایتان اشتراک گذاری محتوا در هر سطحی است که از قبل برای آن برنامه ریزی داشته اید.
سوالی که شاید به ذهن شما هم، بعد این حجم از تعاریف رسیده باشد. طبیعتا برای پاسخ به این سوال دلایل زیادی ممکن است داشته باشیم، قصه ای برای فروش، آموزش دادن، سرگرمی و حتی لاف زدن! اما چیزی که اینجا قرار است به آن اشاره کنیم، این است که اصلا چرا از میان همه ی روش هایی که همیشه پیش رویمان بوده، داستان سرایی را راه سبزی برای بیان اطلاعات و توضیح دادن مسائل انتخاب کنیم.
بارز ترین برندی که سابقه ی بسیار خوبی در قصه گویی دارد، برند “داو” است. اگر شیوه ی بیان این برند در تبلیغاتش را دنبال کرده باشید متوجه این موضوع می شوید.
قطعا همه ما موقعیت هایی را تجربه کرده ایم که دچار درگیری ذهنی برای درک یک ایده یا موضوع جدید بوده ایم و داستان راه نجاتی برای رهایی از چنین مخمصه ای شده اند. یا زمانی که داستان ها کمکمان کردند تا یک مفهوم را بهتر درک کنیم، مثل زمانی که یک معلم ریاضی به واسطه یک داستان از زندگی روزمره کمک کرده تا مسائل ریاضی بهتر در ذهنمان جای بگیرند.
بزرگترین موهبتی که داستان سرایی در اختیارمان قرار می دهد، شاید این باشد که این قدرت را دارد که یک مفهوم طولانی و غیر ملموس را به واسطه ی ایده های مشخص و مرتبط برایمان ساده سازی کند. و آنقدر جلوتر بروند تا برای همیشه در خاطرمان ماندگار شوند. یکی از مثال های معروف مربوط به برند که اپل می شود؛ که مهم است محصولات تخصصی خود را چطور به ساده ترین شکل ممکن به مخاطب ارائه دهد.
در جهان امروز که افراد به طرق مختلف به نوعی از هم جدا افتاده اند، داستان ها افراد را دور هم جمع کرده و به نوعی در آن ها حس جمع گرایی را تقویت می کند.
فارغ از اینکه آدم ها چه زبان، فرهنک، ترجیحات سیاسی و قومیتی دارند، می توانند از خلال همان حسی که از داستان ها دریافت می کنند، کنار هم قرار بگیرند. شاید بتوان در یک کلام گفت قصه ها به ما کمک می کنند به معنای واقعی کلمه انسان باشیم!
گفتیم قصه ها کمک می کنند انسان باشیم؛ اما جالبتر این است که قصه ها دقیقا همین کمک را به برند ها هم می کنند. وقتی برای برند ها شخصیت انسان گونه قائل می شویم، انگار به سطح فکری مخاطب نزدیک تر می شوند و همین تقویت کننده اتصال راحت تر آنها به آدم هاست. تلنگر زدن به احساسات انسان ها، دقیقا همان رسالتی است که قصه ها در الهام بخشیدن به مسائل، دارند.
مروری بر مطالب
واقعا اهمیتی ندارد داستانی که انتخاب می کنید تا برای مخاطب تعریف کنید صد در صد واقعی است یا صرفا برشی از واقعیت محسوب می شود، مهم این است که اهمیت داستان سرایی را درک کنید و به درستی آن را به کار ببندید.